چراغی در دستم
چراغی در دلم
زنگار روحم را سیقل می دهم
آیینه ای در برابر آیینهات میگذارم
تا با تو ابدیتی بسازم
«ا.م.بامداد»
من تو ،ما به هستی آلوده ایم
چنان که حتی پس از مرگ کالبدمان نیز
جورش را خواهیم کشید
وتنها چیزی که صفحه کبود هستی مان را زیور میبخشد
محبت کردن است
وتنها چیزی که محبت می آفریند ،جداییهاست
وتنها چیزی که جدایی ز آن زاده میشود
ضعف ماست در کمبود محبت کردنها
«حمید موسی زاده»